تقدیم به دوستان و بینندگان خوبم که در آن طرف آبها در غربت به تنهایی غربت زده ای در وطن می نگرند :
نام تنهایی من روی دریا پهن است خرده تنهاییم از آب بگیر کاش بیهوشی مزمن تنِ هشیاری من را می برد پشت سجاده گسترده شهر جسدش را می خورد من به شهر خودم و درد غربت دارم جسد غربت خود همره آب به شما بسپارم من به دیدار تو با آب زلال آمده ام تو به ساحل برگرد خرده تنهاییم از آب بگیر که از آن سوی افق خیره بر غربت تنهایی من می نگری تو به ساحل برگرد خرده تنهاییم از آب بگیر ... نوشته شده در پنجشنبه 24 بهمن 1387ساعت 5:32 PM توسط فتاح نظرات (3)| از فتاح بحرانی :به جهانی که در اندیشه تنهائی خود میلرزد www.fbahrai.com
خرده تنهاییم از آب بگیر
ReplyDeleteداراب 24 بهمن 87
تقدیم به دوستان و بینندگان خوبم که در آن طرف آبها در غربت به تنهایی غربت زده ای در وطن می نگرند :
نام تنهایی من روی دریا پهن است
خرده تنهاییم از آب بگیر
کاش بیهوشی مزمن
تنِ هشیاری من را می برد
پشت سجاده گسترده شهر
جسدش را می خورد
من به شهر خودم و
درد غربت دارم
جسد غربت خود
همره آب
به شما بسپارم
من به دیدار تو
با آب زلال آمده ام
تو به ساحل برگرد
خرده تنهاییم از آب بگیر
که از آن سوی افق
خیره بر غربت تنهایی من می نگری
تو به ساحل برگرد
خرده تنهاییم از آب بگیر ...
نوشته شده در پنجشنبه 24 بهمن 1387ساعت 5:32 PM توسط فتاح نظرات (3)|
از فتاح بحرانی :به جهانی که در اندیشه تنهائی خود میلرزد
www.fbahrai.com